ایلینایلین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

دختر قشنگ من

داستان تولد 1 سالگی

1390/7/12 17:22
نویسنده : مامان ایلین
175 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم بر خلاف بیشتر بچه ها که تولد یکسالگیشون همش گریه میکنن شما خانوم بودی الهی مامان فدات شه همش در حال نای نای بودی و خودت جشن رو گرم میکردی البته دست خاله جون و زن دایی ها درد نکنه چون عزیزم تولد ساعت 6 به بعد بود و ما ساعت 12 رسیدیم و همه کارها انجام شده بود و خاله و زن دایی ها دسرهای خوشمزه برات درست کرده بودن خاله برات کیک سفارش داده بود البته مدل کیک رو بهش گفته بودم و مامان بزرگ هم تدارک شام رو دیده بود ما هم رفتیم جشن گرفتیم و خوردیم زبان دستشون درد نکنه البته من نذر کرده بودم که اگه خدا یک نینی ناز بهمون بده هر سال تا تولد 7 سالگیش براش گوسفند قربونی کنیم که زحمت اونم بعد رسیدن ما دایی افشین کشید و رفت برامون گوسفند خرید و بابایی ساناز جونم زحمت قربونی رو کشید خلاصه دست همه درد نکنه تولدت مبارک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

کاکل زری یا ناز پری
12 مهر 90 17:32
به به چه دختر نازی چه کیک خوشکلی و چه مامان مهربونی خدا خانواده صمیمی و مهربونتو برات نگه داره آیلین جون منم تولدت رو اگرچه دیره تبریک می گم


مرسی کاکل زری نازپری جون
mamani helena
12 مهر 90 18:25
salam azizam mashala che dokhmale nazi dari dost dashti be ma ham sar bezanid @}


سلام عزیزم ان شالله همه بچه ها سالم و سرحال باشن حتما سر میزنیم