بدون عنوان
سلام خوشگلای من
الهی مامان فدای هر دوتون بشه که اینقد شیطونید امروزا قدر زحمت های مامان بزرگا رو خیلی خوب میدونم بچه های قد و نیم قد اونم چندتامن با شما دوتا حقیقتش دارم کم میارم کسی نیست کمکم کنه و خیلی خسته میشه همش تقصیر امیرمحمده روزا اصلا نمیخوابه و فقط میخواد بغلش کنم دارم افسردگی میگیرم همش خونم حتی نمیرسم تلفنی با دوستام بحرفم هرروز بعد از ظهر از بس خسته میشم حول و حوش 4 به بابایی میزنگم جیییغ و داد که زودتر بیا اونم با هزار و یک بهانه 2 ساعت بعدش میاد حالا چه کاریه من هر روز میزنگم خدا میدونه .
امیر محمدم هر روز که میگذره شیطونتر میشی و خیلی از روزها باهم اشپزی میکنیم که من و ایلین جون از گشنگی تلف نشیم و امروزا به خاطردندون دراوردن خیلی نق نقو شدی و همش داری ناله میکنی خدا نکنه چشت به سفره و خوردنی بیافته شیرجه میری روش هر چی سوپ برات درست میکنم نمیخوری ولی چشت به غذای ماست ولی عزیزم با تمام این حرفا بازم خیلی دوست داریم و مامانی عاشقته
ایلین عزیزم برات بگم که تازگیا خیلی حسود شدی و چهار دنگ حواسم به شماست که داداشی رو زیر کتک نگیری با هر بهونه ای میزنیش و خیلی هم لوس شدی بعضی وقتا کارایی میکنی اونم تو جمع که مامانی رو شرمنده میکنی زبونم که ماشاللهالبته حق داری تمام وقتی که الان باید مختص شما باشه در اختیار شازده پسره. خلاصه که من با تمام خستگیام و غرغرام بازم عاشقتونم و خیلی دوستون دارم و خدایا شکرت .
الان دوتاییتون هم خوابیید و من بایک لیوان چای خوشرنگ دارم حالشو میبرم
اینم خونه رویایی ایلین جون و امیرمحمد که رو تخت ما مستقر شده