مهمونی خدا
سلام خوشگل کچل من
عزیزم این دومین ماه رمضانی که شما با ما هستین امسال مامانی هم همپای بابایی داره روزه میگیره هر چند روزها طولانی و گرم هستش ولی خدا جون خودش یک نیرویی به ادم میده که خیلیم سخت نیست و لذت خاصی داره شما هم که خانوووووم حسابی داری همکاری میکنی و تا ظهر میخوابی تا مامان هم حسابی استراحت کنه خلاصه که هر دومون حسابی تنبل شدیم البته شبها جبران میکنیم بابایی با عمو شهرام هر شب میرن مسجد و ما هم برای اینکه تا دیر وقت تنها نباشیم میریم خونه خاله گلی و حسابی با رومیصا بازی میکنی و بهت خوش میگذره البته قراره از 13 رمضان به بعد بریم خونه مامان بزرگ و بابایی هم بره ماموریت گرگان و مطمینم حسابی بهمون خوش میگذره مخصوصا به تو تا انشالله بعد عید فطر برگردیم خونمون . عزیزم این ماه پر برکتترین ماه خداست و باید حسابی دعا کنیم و عبادت کنیم ولی خوب من با وجود شما دخمل گلی فقط میرسم به تدارک سحر و افطار و نماز و روزه و حتی بعضی وقتها نمازم رو هم به زور میخونم و همش از سر و کولم بالا میری انشالله خدا خودش ما رو میبخشه و انشالله سال دیگه که یکم بزرگتر شدی عمری داشته باشیم با تن سالم و بتونیم جبران کنیم . امیدوارم خدا طاعات و عبادات همه بندگانش رو قبول کنه و انشالله سال دیگه با همه عزیزامون در کنا هم دیگه بتونیم لذت این شبها و روزها رو دوباره بچشیم و انشالله خدا از سر گناهان و تقصیرهای ما بگذره و بعد این ماه سربلند و رو سفید باشیم امیییین