ایلینایلین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

دختر قشنگ من

آیلین و تعطیلات تابستانی

سلام گلم ، خوشگلم مهد تعطیل شد یعنی خودمون تعطیلت کردیم انشالله از مهر میری پیش دبستانی تا اون موقع راحت باش عزیزم ، ولی از وقتی خونه نشین شدی پدر مارو درآوردی همش دوست داری تو حیاط بازی کنی الانم مشغول بازی هستی و بدتر اینکه وقتی من و داداش خواب بودیم بدون اجازه رفتی بیرون از صدای بچه ها بیدار شدم دیدم توام رفتی ، خیلی کار بدی کردی عزیزم   امیر جانم طفلک تنها تو خونه بازی میکنی ، و حوصله اش سر میره جالب اینکه شبا اینقدر خسته میایی بالا که هر چی میگم بریم پارک قبول نمیکنی خلاصه که اسیرت شدیم عزیزم ، . دیروز بهت ميگم بریم خونه خاله گلی میگی نه میخواهم بازی کنم فقط اگه میری ترکیه باهات میام وگرنه جایی نمیام، کلی بهت خندیدیم چه توقعاتی 😃...
28 ارديبهشت 1394

نامه ای به دخترم

نامه ای برای دخترم  برای کسی که برایت نمیجنگد ،نجنگ چرا اشک هایت را هر روز پاک کنی ... کسی که باعث گریه ات میشود را پاک کن ..دخترکم به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن ، بیاموز این تو هستی باید ناز کنی  دخترکم تو زیباترینی ، همیشه با این باور زندگی کن ... خودت را فراموش نکن ، شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشند .... اما به یاد داشته باش ، کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند . دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست ... اشتباه که کردی برخیز ، اشکالی ندارد ، بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند .. سعی نکن این را به دیگران بفهمانید که اگر کسی ذره ای شعور داشته باشد خاص بودنت را در می یابد . دختر...
28 ارديبهشت 1394

دلنوشته های مامان

ایلین و امیر محمد عزیزم خیلی وقته براتون ننوشتم همش هم به خاطر شیطنت های اقا پسر خوشگل ماست که همش اویزون مامانیه و نمیزاره تکون بخوریم .  ایلین عزیزم دیگه حسابی خانوم شدی برای خودت و چپ و راست پای ایینه هستی و کمد لباس از دستت خیلی شاکیه و امیر جونم به تقلید از شما روسری به سر و کیف دستی مامان دستشه و سر عروسک باهات دعوا میکنه . دوستای خوبی برای هم هستید ولی همش باید مواظبتون باشم که باهم سر عروسک دعوا نکنید هرچیزی که شما وردارید امیر محمد هم همون رو میخواد و جنگ و بزن بزن شروع میشه بعضی وقتا اینقد جالب دعوا میکنید که میشینم و نگاه میکنم تا ببینم پیروز میدان کی میشه . خلاصه که مامان روزگار ما هم با شیطونت های شما داره میگذره ما پ...
24 ارديبهشت 1394

ایلین عزیزم شب عروسی دایی

عروسی دایی احمد اخرین روز سال 94 ....... دختر خوشگل مامان . کلی اصرار کردی که ببرمت ارایشگاه . منم گفتم عالیه خاله ارایشگر شده و میخواذ تو رو خوشگل کنه خیلی خوشحال و خوشکل شده بودی انشالله عروسی خودت دخمل ناز من ...
24 ارديبهشت 1394