ایلینایلین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

دختر قشنگ من

بدون عنوان

سلام عشقم   خیلی وقته براتون ننوشتم و مشغول شلوغ بازی و جنگ و دعوای شما دوتا وروجک هستم ، عزیزم صبح میری مهد و از ظهر دعوای شما دوتا شروع میشه تا یکیتون بخوابید و من یه نفس راحت بکشم امروزا خیلی به پر و پای هم میپیچید نمیدونم شاید به اقتضای سنتون باشید اصلا وقت مطالعه هم ندارم ببینم تو این سن چه خبره ، خلاصه که هر چی هست زیر سر این پسر کوچولوی ماست که خیلی شیطون و کرمکی تشریف دارن ، یه مامان جونایی هم میگه که راحت منو مجاب میکنه. ای قربون هردوتاییتون برم ، بعد مدتها بابایی این اخر هفته خونه بود از دست هردوتون خسته شد میگه خدا بهت صبر بده با این دوتا،، ولی عزیزم میدونم این روزام میگذره و چند سال دیگه حسرت این دعواها رو میکنم ، انشا...
13 بهمن 1394

خوش اومدی به مدرسه دخترکم

خوشگلم روز اول مدرسه است و دختر ناناز من وارد یه دنیای جدید و پر از خاطره شده سال تحصیلی 94 برای من یک دنیا خاطره قشنگ و پر احساسه . فرم قشنگ پیش دبستانی و لوازم جدید مبارکت باشه و انشالله همیشه مثل امروز شاد و خندان و راضی باشی.  خدایا به من و بابایی ایلین دیدن روزهای قشنگ ایلین و امیر محمد رو نصیب کن و انشالله روز اول دانشگاه هم خودم اماده ات کنم و به همراه بابایی بری .  خدایا شکرت به خاطر دیدن این روزها و هزاران بار شکر به خاطر خستگی این روزها و انشالله با تن سالم و نیروی مضاعف بتونم پا به پای ایلین و امیر محمد این روزها رو سپری کنم. ایلین جونم و امییر عزیزم هر دوتاییتون عشق منید و امید به زندگی با وجود شماها در من...
26 مهر 1394

آیلین و تعطیلات تابستانی

سلام گلم ، خوشگلم مهد تعطیل شد یعنی خودمون تعطیلت کردیم انشالله از مهر میری پیش دبستانی تا اون موقع راحت باش عزیزم ، ولی از وقتی خونه نشین شدی پدر مارو درآوردی همش دوست داری تو حیاط بازی کنی الانم مشغول بازی هستی و بدتر اینکه وقتی من و داداش خواب بودیم بدون اجازه رفتی بیرون از صدای بچه ها بیدار شدم دیدم توام رفتی ، خیلی کار بدی کردی عزیزم   امیر جانم طفلک تنها تو خونه بازی میکنی ، و حوصله اش سر میره جالب اینکه شبا اینقدر خسته میایی بالا که هر چی میگم بریم پارک قبول نمیکنی خلاصه که اسیرت شدیم عزیزم ، . دیروز بهت ميگم بریم خونه خاله گلی میگی نه میخواهم بازی کنم فقط اگه میری ترکیه باهات میام وگرنه جایی نمیام، کلی بهت خندیدیم چه توقعاتی 😃...
28 ارديبهشت 1394

نامه ای به دخترم

نامه ای برای دخترم  برای کسی که برایت نمیجنگد ،نجنگ چرا اشک هایت را هر روز پاک کنی ... کسی که باعث گریه ات میشود را پاک کن ..دخترکم به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن ، بیاموز این تو هستی باید ناز کنی  دخترکم تو زیباترینی ، همیشه با این باور زندگی کن ... خودت را فراموش نکن ، شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشند .... اما به یاد داشته باش ، کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند . دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست ... اشتباه که کردی برخیز ، اشکالی ندارد ، بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند .. سعی نکن این را به دیگران بفهمانید که اگر کسی ذره ای شعور داشته باشد خاص بودنت را در می یابد . دختر...
28 ارديبهشت 1394

دلنوشته های مامان

ایلین و امیر محمد عزیزم خیلی وقته براتون ننوشتم همش هم به خاطر شیطنت های اقا پسر خوشگل ماست که همش اویزون مامانیه و نمیزاره تکون بخوریم .  ایلین عزیزم دیگه حسابی خانوم شدی برای خودت و چپ و راست پای ایینه هستی و کمد لباس از دستت خیلی شاکیه و امیر جونم به تقلید از شما روسری به سر و کیف دستی مامان دستشه و سر عروسک باهات دعوا میکنه . دوستای خوبی برای هم هستید ولی همش باید مواظبتون باشم که باهم سر عروسک دعوا نکنید هرچیزی که شما وردارید امیر محمد هم همون رو میخواد و جنگ و بزن بزن شروع میشه بعضی وقتا اینقد جالب دعوا میکنید که میشینم و نگاه میکنم تا ببینم پیروز میدان کی میشه . خلاصه که مامان روزگار ما هم با شیطونت های شما داره میگذره ما پ...
24 ارديبهشت 1394