ایلینایلین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

دختر قشنگ من

تاتی تاتی امیر محمد

سلام بچه های گلم انشالله که خوب خوب هستین امیر محمد عزیزم سه چهار روزه شروع کردی به قدم ورداشتن و خودت از این کارت خیلی خوشحالی وروجک شیطونم سه چهار قدم ور میداری و می افتی و اصلا خسته نمیشی و تکرار و تکرار قربون خدا برم که از کجا به کجاها میریم پسر گلم انشالله قدمات همیشه استوار باشه و برای رسیدن به ارزوهای قشنگت همیشه اصرار کنی و هیچ وقت خسته نشی .  قربون پسر گلم برم یاد گرفتی بوس کنی و ناز کنی البته فقط ما میفهمیم ناز میکنی چون همچین فرقی با زدن نره ایلین جون از ناز کردنت خیلی بدش میاد صبح ها زودتر از اون بلند میشی و مثلا میری نازش میکنی و اگه بلند نشه موهاش رو میکشی  و خلاصه از اول صبح  ایلینم امروزا گیر دادی میخوایی...
24 فروردين 1393

امیر محمدم تولدت مبارک

سلام خوشگلای من .    پسرم گلم تولدت مبارک یک سال به سرعت گذشت اصلا نفهمیدیم چه جوری گذشته معلومه خیلی خوش گذشته . پسر گلم تولدت مبارک انشالله عمر طولانی توام با خوشی و سلامتی داشته باشی همیشه خنده رو لبات و خوشی تو دلت باشه بدون که برای من و بابایی و ابجی خیلی عزیزی و خیلی دوست داریم و همیشه بهترین ها رو برات ارزو میکنیم یک تولد کوچولو و جشن دندونی به همراه خاله ها و دایی ها و عمه و عمو و مامان بزرگ ها برات گرفتیم و کلی بهت خوش گذشت حسابی رقصیدی و دست دست کردی قربون دستا کوچولوت برم که با هر اهنگی میرن بالا ...
12 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام گلم امیدوارم که خوب خوب باشی این عکس رو 22 بهمن ماه سال 92 ازت گرفتم 2 روز قبل از عروسی دایی متین بود رفته بودیم خونه دایی رضا . سایدا جون لباسش رو اورده بود بهمون نشون بده منم یک اشتباهی کردم تنت کردم لباس پوشیدن همان و  صاحب شدن همان . حالا مگه لباس مردم رو در میاوردی سایدا هم توام انگار نه انگار میگفتی لباس مال خودمه ( از کجا مال شما شده بود نمیدونم ) با هزار خواهش و تمنا و اینکه لباست کثیف میشه مال مردم رو از تنت در اوردیم  . اینم عکس فسقلی خوش تیپ ما   ...
14 اسفند 1392

یک مهمون عزیز

سلام بچه های گلم امیدوارم خوش باشین خیلی وقته بهتون سر نزدم و دلیلش هم شیطنت های خودتونه تازه بابایی میگه کجاش رو دیدی بزار امیر راه بره هر چند امیر الانم با اینکه را نمیره خودش رو به همه جا میرسونه الهی مامان فدای هر دوتون بشه .  بابایی یک مدت رفته بود ماموریت ما هم یک مهمون عزیز داشتیم مامان بزرگم رو اورده بودم پیشمون هم ما از تنهایی در بیاییم هم برای عزیز جون یک تنوعی بشه و از تنهایی در بیاد هر دوتون خیلی خوشحال بودین و خیلی دوسش داشتین ولی اینقد شیطونی کردین و شلوغ کردین که طفلی یک هفته بیشتر دوام نیاورد و رفت گفت باید یکی پیشت بیاد وگرنه تو از حال میری من کمکی که نمیتونم بکنم دردسر نشم  عکسش رو میزارم براتون یادگاری داشته ب...
8 اسفند 1392

یک روز بد برای ما

سلام پسر مامان دیروز اتفاق بدی برات افتاد گفتم برات بنویسم که یک تجربه باشه برای خودت و بقیه دوستان . داشتی بازی میکردی که دیدم اسپری ایلین دستته خواستم از دستت بگیرم زدی زیر گریه  فکر نمیکردم شیشه باشه و بشکنه درش رو گذاشتم که دهنت نکنی و خودم مشغول کار شدم  یک دفعه صدای جیغت بلند شدو صدای شکستن شیشیه  دیدم دستت رو گذاشتی رو چشمات و جیغ میزنی  .اسپری رو زده بودی به میز و شکسته بود. یک لحظه دنیا برام تاریک شد تو جیغ میزدی منم بدتر از تو ایلینم ترسیده بود و گریه میکرد تو چند ثانیه هزار فکر اومد تو سرم اگه شیشه رفته بود تو چشات یک عمر چطوری میتونستم نگات کنم و ................... تنها کاری که میتونستم بکنم بردمت تو اشپ...
24 دی 1392

عشق من

      وسعت دوست داشتن برای من                 همان بهشتی است که گفتند زیر پای مادران است  مثل نفسید برای من مثل هوا مثل اب   پس بدانید.....اگر نبودید .......نبودم  اگر نباشید ........نیستم  بی شما من هیچم ............................ فرشته های ناز من  ...
24 دی 1392

تازه های امیر

سلام ایلین و امیر عزیزم،مامان بازم اومده براتون از شما بگه. امیر عزیزم بعد اون همه سختی که سر دندون اول کشیدی دومی ۳ روز بعدش پیداش شد فردای اونروز هم شروع کردی به را افتاده البته به صورت خزیدن الهی مامان فدات شه دیگه به همه جا خودت رو می رسونی ایلین جون از دستت امان نداره خیلی اذیتش میکنی خونه اش رو خراب میکنی عروسکش رو ورمیداری خلاصه که فقط مردم ازاری میکنی و ابجی خوشکله فقط جیییغ میکشه . ایلین جونم خیلی ببخشید که داداش اذیت میکنه مطمئن باش یکی دو سال دیگه دوستای خوبی برای هم می شید و منم وقت بیشتری برای گلم می زارم امروزا خیلی خسته میشم تازگیها کلا سمت چپ بدنم درد میکنه نمی دونم از شیردهی یا نمی دونم انشاءالله که چیزی نیست بابای ...
24 آذر 1392

اولین مروارید امیر شکر

این دوتا عشق منن عمر منن تمام زندگیه منن خدا حفظشون کنه  امیر محمد عزیزم اولین مروارید سفید قشنگ تو دهنت بعد 8 ماه و 6 روز بلاخره پیداش شد خونه مامان بزرگ بودیم و من کلی ذوق کردم  اینقد خوشحال بودم که دایی گفت بزار یه گازت بگیره بعد این خنده ها به گریه تبدیل میشه  قربون هر دوتاتون برم که اینقد شیطونید  حالا این یه دونه دندون رو با چه سختی در اوردی خدا میدونه و خودت چون یک هفته تمام وا رفته بودی و همش ناله اینم از پسر مامان ایلین با اون تنبلیش از شما زبر و زرنگتر بود . یک بوس ابکی که ایلین جون خیلی بدش میاد از اینجا براتون میفرستم و به خدا میسپارمتون ...
20 آذر 1392