ایلینایلین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

دختر قشنگ من

یک مهمون عزیز

سلام بچه های گلم امیدوارم خوش باشین خیلی وقته بهتون سر نزدم و دلیلش هم شیطنت های خودتونه تازه بابایی میگه کجاش رو دیدی بزار امیر راه بره هر چند امیر الانم با اینکه را نمیره خودش رو به همه جا میرسونه الهی مامان فدای هر دوتون بشه .  بابایی یک مدت رفته بود ماموریت ما هم یک مهمون عزیز داشتیم مامان بزرگم رو اورده بودم پیشمون هم ما از تنهایی در بیاییم هم برای عزیز جون یک تنوعی بشه و از تنهایی در بیاد هر دوتون خیلی خوشحال بودین و خیلی دوسش داشتین ولی اینقد شیطونی کردین و شلوغ کردین که طفلی یک هفته بیشتر دوام نیاورد و رفت گفت باید یکی پیشت بیاد وگرنه تو از حال میری من کمکی که نمیتونم بکنم دردسر نشم  عکسش رو میزارم براتون یادگاری داشته ب...
8 اسفند 1392

یک روز بد برای ما

سلام پسر مامان دیروز اتفاق بدی برات افتاد گفتم برات بنویسم که یک تجربه باشه برای خودت و بقیه دوستان . داشتی بازی میکردی که دیدم اسپری ایلین دستته خواستم از دستت بگیرم زدی زیر گریه  فکر نمیکردم شیشه باشه و بشکنه درش رو گذاشتم که دهنت نکنی و خودم مشغول کار شدم  یک دفعه صدای جیغت بلند شدو صدای شکستن شیشیه  دیدم دستت رو گذاشتی رو چشمات و جیغ میزنی  .اسپری رو زده بودی به میز و شکسته بود. یک لحظه دنیا برام تاریک شد تو جیغ میزدی منم بدتر از تو ایلینم ترسیده بود و گریه میکرد تو چند ثانیه هزار فکر اومد تو سرم اگه شیشه رفته بود تو چشات یک عمر چطوری میتونستم نگات کنم و ................... تنها کاری که میتونستم بکنم بردمت تو اشپ...
24 دی 1392

عشق من

      وسعت دوست داشتن برای من                 همان بهشتی است که گفتند زیر پای مادران است  مثل نفسید برای من مثل هوا مثل اب   پس بدانید.....اگر نبودید .......نبودم  اگر نباشید ........نیستم  بی شما من هیچم ............................ فرشته های ناز من  ...
24 دی 1392

تازه های امیر

سلام ایلین و امیر عزیزم،مامان بازم اومده براتون از شما بگه. امیر عزیزم بعد اون همه سختی که سر دندون اول کشیدی دومی ۳ روز بعدش پیداش شد فردای اونروز هم شروع کردی به را افتاده البته به صورت خزیدن الهی مامان فدات شه دیگه به همه جا خودت رو می رسونی ایلین جون از دستت امان نداره خیلی اذیتش میکنی خونه اش رو خراب میکنی عروسکش رو ورمیداری خلاصه که فقط مردم ازاری میکنی و ابجی خوشکله فقط جیییغ میکشه . ایلین جونم خیلی ببخشید که داداش اذیت میکنه مطمئن باش یکی دو سال دیگه دوستای خوبی برای هم می شید و منم وقت بیشتری برای گلم می زارم امروزا خیلی خسته میشم تازگیها کلا سمت چپ بدنم درد میکنه نمی دونم از شیردهی یا نمی دونم انشاءالله که چیزی نیست بابای ...
24 آذر 1392

اولین مروارید امیر شکر

این دوتا عشق منن عمر منن تمام زندگیه منن خدا حفظشون کنه  امیر محمد عزیزم اولین مروارید سفید قشنگ تو دهنت بعد 8 ماه و 6 روز بلاخره پیداش شد خونه مامان بزرگ بودیم و من کلی ذوق کردم  اینقد خوشحال بودم که دایی گفت بزار یه گازت بگیره بعد این خنده ها به گریه تبدیل میشه  قربون هر دوتاتون برم که اینقد شیطونید  حالا این یه دونه دندون رو با چه سختی در اوردی خدا میدونه و خودت چون یک هفته تمام وا رفته بودی و همش ناله اینم از پسر مامان ایلین با اون تنبلیش از شما زبر و زرنگتر بود . یک بوس ابکی که ایلین جون خیلی بدش میاد از اینجا براتون میفرستم و به خدا میسپارمتون ...
20 آذر 1392

عشق من

بچه های من خنده های قشنگتون به مامانی زندگی میده و امیدوارم شما رو در اینده در موقعیت های خوبی ببینم و حس قشنگ پدر و مادر شدن رو شما هم تجربه کنید و بهترین ها رو براتون ارزو میکنم . چند روز پیش خاله میگه چقد پیر شدی یکم به خودت برس خاله هنوز نمیدونه با هر خنده شما من چقد جوان میشم و با هر گریه شما چقد دل من میگیره و به قول خاله پیر میشم حالا هر کی یک تعریفی از پیری و جوونی داره ولی من با شما به دنیا اومدم و وجودم به وجود شما بسته است انشالله عمر با عزت و قشنگ و سالم و طولانی داشته باشید  ...
21 آبان 1392

بدون عنوان

پسرم خوشگلم عاشقتم خنده های قشنگت دیوونه ام میکنه انشالله همیشه سالم و تندرست باشی و زیر سایه خدای مهربون باشی .  تازگیا خیلی شیطون بلا شدی بغلت که میکنم دهنت رو باز میکنی و حمله دلم خوشه میخوایی بوسم کنی شایدم میخوایی گازم بگیری  . زبونم رو که دراز میکنم توام همون کارو میکنی و منم . راستی عزیزم ابجی خوشگله خیلی دوست داره البته به مدل خودش و توام معلومه خیلی دوسش داری . عزیزای من همیشه باهم باشید دوست و خواهر برادر باشید احترام همدیگه رو همیشه داشته باشید و برای هم ارزشی والا بزارید هر دو تون رو دوست دارم و خدا رو هر روز شکر میکنم به خاطر شما و بابایی مهربون و غرغرو   ...
21 آبان 1392

عکسای دو تا جیگر

ایلین جونم ملوسکم اصلا خجالت نکشیا این کمترین کاریه که داری میکنی از هیکل خوشکلت هم خجالت نکش راست میگی خوب روروؤک خودته به کسی چه روز تولد ایلین جون خیلی از بادکنک خوشت اومده بود با هزار و یک خواهش از ایلین گرفتیم که یک عکس ازت بگیریم گذاشتیمت دم در که از بالکن  بیرون رو نگاه کنی مام به یک چیزی درست کنیم بخوریم ولی دریغ از یک نگاه به بیرون  ...
17 مهر 1392

بدون عنوان

سلام خوشگلای من  الهی مامان فدای هر دوتون بشه که اینقد شیطونید امروزا قدر زحمت های مامان بزرگا رو خیلی خوب میدونم بچه های قد و نیم قد اونم چندتا من با شما دوتا حقیقتش دارم کم میارم  کسی نیست کمکم کنه  و خیلی خسته میشه همش تقصیر امیرمحمده روزا اصلا نمیخوابه و فقط میخواد بغلش کنم دارم افسردگی میگیرم همش خونم حتی نمیرسم تلفنی با دوستام بحرفم  هرروز بعد از ظهر از بس خسته میشم حول و حوش 4 به بابایی میزنگم جیییغ و داد که زودتر بیا اونم با هزار و یک بهانه 2 ساعت بعدش میاد حالا چه کاریه من هر روز میزنگم خدا میدونه . امیر محمدم هر روز که میگذره شیطونتر میشی و خیلی از روزها باهم اشپزی میکنیم که من و ایلین جون از گشنگی تلف نشیم ...
17 مهر 1392